حسینیه مشرق - از مرحوم آیت الله میرزای قمی نقل شده است که ایشان وقتی که مهمی و مشکلی برایشان پیش میآمد توسل به ذیل عنایت حضرت علی اصغر علیه السلام پیدا میکردند. ایشان که دهه اول محرم روضه خوانی داشتند، به هر یک از منبریها که میخواستند ذکر مصیبت کنند میفرمودند روضه حضرت علی اصغر (ع) خوانده شود.
بیشتر بخوانید:
نوسروده برقعی تقدیم به حضرت علی اصغر (ع)
یکی از منبریهای روضهخوان به او عرض کرد آقا دیگر شهدای کربلا هم سهمی دارند. میرزای قمی فرمودند میدانم ولی هر کدام از شهدا میجنگیدند و یا حداقل از خودشان دفاع میکردند ولی حضرت علی اصغر علیه السلام قدرت دفاع نداشت.
نام تو را نمیتوان گفت مگر با بغضی غیور که حنجره را میفشرد و سوزی غریب که شعلهورمان میسازد. پدر قنوت گرفته تو را برای خدا...
مقتل حضرت علی اصغر علیه السلام
وقتی امام حسین علیهالسلام مشاهده کردند که همه جوانان و یارانش به شهادت رسیدهاند، عزم میدان کرد و آماده شد تا با تمام وجود با لشکر عمر سعد ملعون بجنگد. امام علیهالسلام فریاد زد: «آیا مدافعی هست که از حرم پیامبر صلیالله علیه و آله دفاع کند؟ آیا یکتاپرستی هست که درباره ما از خدا بترسد؟ آیا فریادرسی هست که به امید پاداش الهی به فریاد ما برسد؟ آیا معین و یاوری هست که به امید آنچه نزد خداست به ما یاری رساند؟»
صدای گریه وشیون زنان بلند شد. امام حسین علیهالسلام کنار خیمه آمدند و به حضرت زینب سلامالله علیه فرمودند: «کودک شیرخوارهام را بده تا با او وداع کنم.»
حضرت زینب سلامالله علیها آن کودک شیرخوار را از خیمه بیرون آورد و عرضه داشت: «برادرم! این فرزند توست که سه روز است آبی ننوشیده. پس آبی برای او بطلب.»
علی اصغر را روی دست گرفت و فرمود: «ای قوم! شما یاران و اهل بیت مرا کشتید و تنها این شیرخوار باقی مانده که از شدت تشنگی در حال لرزیدن است و آبی ننوشیده.ای قوم! اگر به من رحم نمیکنید، بر این طفل رحم کنید.»
بعضی نقل کردهاند که فرمود: «اگر به زعم شما من گناهکارم، این طفل گناهی نکرده، جرعهای آب به او بدهید.»
ناگاه حرمله بن کاهل اسدی ملعون تیری به سوی آن حضرت پرتاب کرد. تیر بر حلقوم علی اصغر علیهالسلام نشست و سر از بدن مطهرش جدا شد. پس دست خود را زیر گلوی حضرت علی اصغر علیهالسلام گرفت. کف دستها پر از خون شد. حضرت خونها را به آسمان پرتاب کرد و فرمود: «آنچه غم این مصیبت را بر من آسان میکند، این است که خداوند شاهد آن است و آن را میبیند.
امام باقر علیهالسلام میفرمایند: «اگر قطرهای از آن خون بر زمین میریخت، عذاب نازل میشد.»
ازحرم طفل رباب ِتازهای برخاسته
شال بسته، با نقابِ تازهای برخاسته
گرچه افتادند رویِ خاکها خورشیدها
تازه مغرب، آفتابِ تازهای برخاسته
باد دارد از مسیر ِ چشمهایش میوَزَد
لاجرم بویِ شرابِ تازهای برخاسته
بیشتر شد تشنگیها، او خودش آب، آب بود
پشتِ پایش آب…آبِ تازهای برخاسته
با همه پیغمبران، پیغمبریام فرق کرد
رویِ دستم یک کتابِ تازهای برخاسته
آن همه لبیک گفتن یکطرف، این یکطرف
پرسش ِ ما راجوابِ تازهای برخاسته
ریخت برهم لشگری را تا که بر دستم رسید
با حضورش بوترابِ تازهای برخاسته
زود یا خوابش کنید و یا مُراعاتش کنید
تازه این کودک زخوابِ تازهای برخاسته
این بلاتکلیفیام از ناتوانی نیست نیست
تیر با یک پیچ و تابِ تازهای برخاسته
گردنی که خشک باشد آخرش این میشود
تیر هم که باشتابِ تازهای برخاسته
روی این دستم تنش؛ بر روی این دستم سرش
آه بفرستم کدامش را برای مادرش
علی اکبر لطیفیان
رباب است و خروش و خسته حالی
به دامن اشک و جای طفل خالی
اگر گهواره را پس داده بودند
دلش خوش بود با طفل خیالی
استاد علی انسانی
روضه/ حاج منصور ارضی
زمینه/ نریمان پناهی طفل شهید من، ما بین مردایی
دودمه/ حاج محمود کریمی/ ای سند غربت آل علی
منبع: فارس